دیشب خواب بمبارون دیدم. درست داشت میفتاد وسط حیاط خونه مون. من به همه گفتم داره میفته اینجا بخوابید رو زمین که ترکید یهو.
از خواب پریدم، قلبم تو سینه داشت میترکید.
اینجور وقتهاست که بالشم رو محکم بغل می کنم و خودمو می خوابونم دوباره.
اینجا می نویسم که یادم بمونه !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر