مرسی از پیغام، خوشحال ام که لحن و زاویه ات هنوز مثه سابقه...مثه خوندن شعر خوب می مونه که تو نگفتی اش ولی انگار مال توئه....وقتی هم پیغامت....تون رو خوندم همین حس رو داشتم ...انگار روز سبزی و فراخی زندگی ام بود ....اینکه یه آدم قدیمی و بهاری ...هنوز خودشه....مرسی که اتفاق خوبی هنوز...این پیوست رو هم نچسبونی به دیوار وا..
۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
خیلی وقت بود ازت خبر نداشتم..دیروز یهو یادت افتادم...
کجایی؟
هستم حدیث..زیر آسمون خدا مشغول به روزمرگی. چه خوب که هنوز به یادمی
ارسال یک نظر