{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

جهت ثبت

مرسی از پیغام، خوشحال ام که لحن و زاویه ات هنوز مثه سابقه...مثه خوندن شعر خوب می مونه که تو نگفتی اش ولی انگار مال توئه....وقتی هم پیغامت....تون رو خوندم همین حس رو داشتم ...انگار روز سبزی و فراخی زندگی ام بود ....اینکه یه آدم قدیمی و بهاری ...هنوز خودشه....مرسی که اتفاق خوبی هنوز...این پیوست رو هم نچسبونی به دیوار وا..

۳ نظر:

حدیث گفت...

خیلی وقت بود ازت خبر نداشتم..دیروز یهو یادت افتادم...

حدیث گفت...

کجایی؟

A Lonely Clown گفت...

هستم حدیث..زیر آسمون خدا مشغول به روزمرگی. چه خوب که هنوز به یادمی