{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

آخیش

من دبیرستانی بودم فکر کنم اون موقع ها که برنامها نرژی دراومد. جزو برنامه کودک بود و منِ تازه بزرگ شده آی خوشم میومد از این مجری خوش قیافه پر از انرژی و سرزنده. اجراش رو که میدیدم دلم می خواست پاشم یه حرکتی بکنم بس که پر میشد آدم از انرژی. از همون خوش اومدن های دوران بلوغ بود دیگه. بعد امشب گفتم یه سری بزنم به فیس بوک که اینو دیدم. آی یاد جوونیم افتادم. آخی چه حیوونی و کوچولو بودم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

چرا واقعا آخه؟

دخترام یکی یکی دوست پسر پیدا می کنن و من از دردسر خرید آخر هفته بردنشون راحت میشم. حالا اینکه چرا اینقدر همه به کم راضی میشن بحث مفصل و ریشه یابی می طلبه. بنظر همه جا قحط الرجال شده شکر خدا.

بخور تا بترکی

من خیلی سعی کردم اما هنوز موفق نشدم بفهمم چطور میشه یه آدم اینقدر بخوره تا کارش به بیمارستان بکشه. آدمی که خیلی اضافه وزن داره و سابقه ناراحتی قلبی، قبلا هم براش پیش اومده که بخاطر خوردن یه پیتزای درسته و مقدار زیادی قهوه بره اورژانس و دو هزار دلار پول برای دو ساعت بده اما باز همون کار رو ادامه بده. بعد وقتی از این آدم می پرسی چرا شیش تا قهوه خوردی میگه چون مادر بزرگم گفت. من گفتم نمی خورم اما اصرار کرد و من برای اینکه دلش نشکنه خوردم. بعد این آدم همین هفته پیش پنج هزار دلار جایزه گرفته برای اینکه دانشجوری فلان و بهمان بوده. من عمیقا عقیده دارم که میزان تحصیلات دانشگاهه هیچ ربطی به اینکه تو چطور آدمی هستی و چطور زندگی می کنی نداره. کلا حماقت داستان جداگانه برای خودش داره و ربطی به هیچ چیز دیگه ای نداره. نقطه.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

این روزها که می گذرد

روزهای بهاریِ آفتابیِ خلوت و زیبا میان و میرن همینطور. روزهایی که میشد پر از خاطرات قشنگ بشن برای سال های بعد اما بی هیچ اتفاقی به تاریخ می پیوندن. روزهای که میشد خندید و شاد بود و زندگی کردشون.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

......

همینه دیگه آدما میان و میرن اما نشونه می ذارن. یه روزهایی هست که همه می تونن لذت ببرن ازش و دور هم باشن و شاد. اما تو می پلکی دور و بر و مرور می کنی سال قبل یا قبل ترش رو که اون روز چه حالت خوب بود و چه دنیا رو از دریچه خوب میدیدی. حالا اگر بخوای با خودت مهربون باشی و نگی که احمق بودی. بعدش اما همه هیجان بقیه مردم برای اون روز تو رو غمگین و دلتنگ تر می کنه. روز ناراحتی تو رو همه جشن میگیرن و شادن و تو هی مرور می کنی اون روز رو که چقدر خوب بود و تو چه خوش بودی از این شادی همگانی. می دونید آدما حداقل اگر و می خواین بیاین و برین روزهایی معمولی باشه که بعدن این روزهای جشن همگانی رو تلخ نکنید. اومدن و رفتن ها بقدر کافی تلخند خودشون.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

میشود بهار جاودان از او


یعنی اینقدر تنظیم این ماهه که من از دیروز تا حالا هزار بار گوش دادم و بس نمیشه.