{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

You sweet eastern

نشستیم روبروی هم و داریم حرف می زنیم. گیلاس سوم شراب رو نگاه می کنم و از اون گوشه یواشکی به ساعتم. چهار ساعت! دلم یه جور خوبی میشه. چند وقت بود یه نفر رو که بشه باهاش حرف زد ندیده بودم. وسط همون حرف تند ها حساب می کنم می بینم از وقتی که اومدم. بیرون برف می باره و این داخل گرمه و شراب شیرین و همنشین خوش صحبت. سوار تاکسی که می خواستم بشم بغلم کرد و صاف تو چشمام نگاه کرد. بوسیدم، بوسیدمش.

*****

دیده بودمش چند بار تو این دو سال. شنیدم که اومده دی سی دنبال کار. قرار شد با هم ناهاری بخوریم. حرف زدیم و راه رفتیم و راه رفتیم و راه رفتیم. برف شروع کرد و سرما زیاد شد. قرار شد شراب بخریم بریم هتل برای ادامه حرف. نشسته بودیم لب تخت و تند تند حرف می زدیم. چرخید سمتم، بوسیدم، بوسیدمش.

*****

سفر خوبی بود. هنوز جایی اون بیرون زندگی در جریانه و آدم های دوست داشتنی دور هم. من اما اینجا تنهایم.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

هم روزاش ابریه،روز آفتابیش کمه

کوچه شهر دلم

از صدای پای تو خالیه

نقش صد خاطره از روزای دور

عابر این کوچه خیالیه

به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمی یاد

توی حجله چشام عروس خواب نمی یاد

کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه

همه روزاش ابریه،روز افتابیش کمه

غم تنهایی داره کوچه دل بدون تو

همه دفتر من مال تو برای تو

بوی دستای تو داره غربت دستای من

یاده قصه های تو مونس لحظه های من

به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمی یاد

توی حجله چشام عروس خواب نمی یاد

کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه

هم روزاش ابریه،روز آفتابیش کمه

کوچه شهر دلم

از صدای پای تو خالیه

نقش صد خاطره از روزای دور

عابر این کوچه خیالیه

به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمی یاد

توی حجله چشام عروس خواب نمی یاد

کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه

همه روزاش ابریه،روز افتابیش کمه

غم تنهایی داره کوچه دل بیصدای تو

همه شعر دفتر من مال تو برای تو

بوی دستای تو داره غربت دستای من

یاده قصه های تو مونس لحظه های من

به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمی یاد

توی حجله چشام عروس خواب نمی یاد

کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه

هم روزاش ابریه،روز آفتابیش کمه

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

خوبمه

ایمیل زده بودم که مرسی بابت اسکالرشیپ و خیلی خوب بود و همونطور که گفته بودی کمک کن کار هم پیدا کنم. جواب داده تو مایه های دختر قدتو قربون و بیا بریم چایی بخوریم و تو چقدر ماهی. بعد آدم هرچی هم بخواد خاکی باشه و به روی خودش نیاره باز گاهی نمی تونه نیشی رو که از خوشی باز شده ببنده. یعنی تو بیا به من بگو زیباترین زن دنیا اینقدر خوش خوشانم نمیشه که بهم بگی با اعتماد به نفس و موفق. یعنی الان از ظهر روی سطح زمین راه نمیرم که، می پرم. دمم گرم.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

رو به زوالم

یک چیزهایی رو یه زمون میخونی و رد میشی، یا به دلت میشینه و بازم رد میشی. گاهی اما توی شرایطی قرار می گیری که میگی اهه این الانِ من که همونه که.

بعد اینطوری میشه که یک شب شنبه شبی می فهمی که دختر تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی.

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

......

دوباره برگشتم به دوره اوج فیلم دیدن. دوره برگمان بینی برای خودم گذاشتم بعد از سال های دانشجویی. بعد هی مدام مچ خودم رو می گیرم که هی دختر عجب طرز نگاهت عوض شده تو این سال ها. که چه همش یه طور دیگه ای می بینم فیلم هاش رو و چه همه فاصله گرفتم از اون نگاه سانتی مانتال دوران دانشجویی. که چه تلخی و تجربه زندگی این سال ها جمع شده تو نگاهم.

دقت که می کنم می بینم چند وقتی هست که مدام دارم مچ گیری می کنم از خودم و هی تعجب می کنم از خود جدیدمريال از زنی که در من بوده و تازه داره خودش رو نشون میده.

بعدتر هی تعجب می کنم از نگاه برگمان بزرگ به دور و برش تو اون سال ها. تو جامعه بازی مثل سوئد بزرگ شده باشی و نگاه به این ظریفی به روابط داشته باشی بسیار ستایش برانگیزه.

روزهای سخت رو باید با یه چیزی پر کرد. پناهی لازمه. من و شراب و موسیقی و فیلم پناه می بریم به هم.