{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

گفتگوی تمدن ها!

داخلی-روز
من: استاد برای پروژه پایان ترم من میتونم از فلان برنامه استفاده کنم؟
استاد: تجربه کار با این نرم افزار رو داری؟
من: بله ٬ من هفت سال در ایران با این نرم افزار کار می کردم.
استاد: بسیار خوب!
......
نیم ساعت بعد باهم کلاسی هندی:
همکلاسی: مگه تو ایران خانومها هم می تونن کار کنن؟
من: بله٬چرا نتونن. وقتی دانشگاه هست و می تونن درس بخونن یعنی کار هم می تونن بکنن.
همکلاسی: شما وقتی سر کار میرید چی می پوشید؟
من: لباس!! (با کمی توضیح که چجور لباسی باید باشه)
همکلاسی: شما تو ایران شلوار جین هم دارین؟
من: ........


داخلی-شب
مهمانی با دوستان لبنانی بعد از دیدن یک فیلم درجه چندم لبنانی با فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری افتضاح:
یکی از مهمانان لبنانی: شما خیلی خوب با فیلم ارتباط برقرار کردین٬ از کدوم کشورید؟
من: ایران
مهمان: اسمت چیه؟ عربی که بلدی؟
من:..... ٬ نه ما فارسی صحبت می کنیم.
مهمان رو به بقیه: حزب الله٬ احمدی نژاد٬ آیت الله......بچه ها اینو می شناسین ؟
(طبیعتا همه به سمت من برگشتند و با تعجب نگاه کردند)
یکی دیگه از مهمانان: آره می شناسم٬ ولی خیلی دختر باحالیه. شیعه است اما روشنفکره!!!!! باحال ترین ایرانیه که من تا حالا دیدم.
من:........
دو ساعت بعد:
مهمان اول رو به من: احمدی نژاد!!! خیلی ازت خوشم اومد٬ فردا هم مهمونی داریم حتما بیا!!!
من: خیلی ممنون ولی من اسمم..... نه احمدی نژاد.
مهمان: هر چی تو بگی آیت الله!

فردا شب- داخلی-دانشگاه
یکی دیگر از دوستان لبنانی: سلام٬ بقیه منو فرستادن گفتن برو دنبال احمدی نژاد. اگه نیومد تو هم نیا!!!

هیچ نظری موجود نیست: