{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

من این روز را داشتم چشم و زین غم نبوده ست با روز من روشنایی

دفعه اولی که فیلم شب های روشن رو دیدم با چند نفر از دوستان بودیم. همه پسرها بدشون اومده بود و بساط اه و اوه راه انداخته بودن. یه چیزی اما یه جایی اون ته های دل من تکون خورده بود. بعدش تا چهار هفته هر پنجشنبه تنها می رفتم میدیدم فیلم رو. با آدمی بودم اون دوره که آدم من نبود و اون صمیمیتی که من دنبالش بودم تو رابطه نبود و یه جورایی اون ته های دلم تنها بودم. آدم اون دوره اصلا سر در نمیاورد از رابطه هایی که تو فیلم بود. برای من اما یه جورایی خیلی ملموس بودن. اولین بار که عاشق شدم همه رابطه به انتظار می گذشت چون تو یه شهر نبودیم. رابطه پر بود از شعر و عشق. فیلم که اومد زودی خریدمش. از ایران که می رفتم جزو اولین چیزهایی بود که گذاشتم تو چمدون با بقیه فیلم های محبوبم. امشب که ماردم نگاهش می کرد همون نقطه قبلی ته دلم تکون خورد. فهمیدم که همون آدم هفت سال پیشم. خیلی فکر کرده بودم که خودم رو قوی کردم و عوض شدم و دیگه اون آدم ضعیف قبلی نیستم. واقعیت اما هر از چند گاهی مثل سیلی می خوره تو صورت آدم.

دل من همی داد گفتی گواهی

که باشد مرا روزی از تو جدایی

۱ نظر:

حدیث گفت...

جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو!