{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

در ستایش تنهایی

فعلا اینو از وبلاگ "بلوط" اینجا بذارم تا وقتش که شد مفصل بنویسم از تنهایی و خوبیهاش و اینکه چقدر دلتنگشم و نیازمندش الان.

****

تنهایی خیلی خوب است. باید اعتراف کنم که حالا دیگر می‌ترسم هیچ وقت نتوانم با کس دیگری زندگی کنم. به جای جای خانه کثیفم که نگاه می‌کنم خوشحال می‌شوم. شاید خنده‌دار باشد، اما همین‌که احساس گناه نمی‌کنم که لباس‌های مرا یکی دیگر باید توی کمدم- نه که بنده خدا حرفی می‌زد، من خودم انسان شرمگینی بودم- حس خوبی دارد. الان دارم فکر می‌کنم باید راهی باشد که جفت‌های زندگی هرکدامشان در یک خانه زندگی کنند و هر وقت دلشان خواست بروند خانه خودشان و در را هم به روی هیچکس باز نکنند. فکر کنم اینطور زندگی‌ها خیلی هم بیشتر دوام بیاورند. پیش دوست‌هایم غر می‌زنم که ما مانده‌ایم و شهر غریب و هیچ هیجان تازه‌ای هم به سراغمان نمی‌آید، اما ته دلم فعلا از این بی‌کسی و آرامش راضی‌ام.

هیچ نظری موجود نیست: