{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

......

می دونی کسل کننده ترین کار دنیا درست کردن نمونه از پلیمره. یه تیکه سیاهش رو اول می ذاری روی صفحه فلزی داغ تا خوب نرم بشه، همچین که دیدی حسابی داغ شده یه دونه از اون شبکه های پلاستیکی سفید می ذاری روش و فشار میدی. قبلن باید برای اینکه خوب به هم بچسبن رو شبکه ه با تیغ خراش انداخته باشی. آخه می دونی چیزهایی که خراش برداشتن و زخمی ان آسون تر می چسبن به بقیه چیزا. بعد فکر نکنی وقتی من دارم این کارا رو می کنم یاد تو نمی کنم ها، چرا. همش فکر می کنم که تو این هوای گرم چقدر طول می کشه صورتت مثل اون پلاستیک سیاهه نرم بشه و از شکل بیفته یا اینکه اول باد می کنی بعدش وا میری یا از همون اولش وا میری. اون یکی شبکه رو که فشار میدم رو این یکی فکر می کنم که تو هم به یکی اینجوری چسبیدی یا نه؟ حالا ولو شده به زور خراش و فشار و این چیزا. خدا کنه که چسبیده باشی وگرنه خیلی حیف میشه که همینطوری رفته باشی. بعدش واسه اینکه مطمئن بشی این دو تا پلاستیکه جدا نمی شن باید یه صفحه فلزی دیگه بذاری روشون با چند تا وزنه و یه کم صبر کنی که خیالت راحت بشه. این کارا رو که می کنم میگم با خودم دکترا خیالشون راحت بود اون موقع که تو رو جدا کردن از دستگاه ها یا نه. هی می گم نکنه اگه یه کم بیشتر صبر می کردن می موندی. هی یادم میاد که چطوری بودی و جقدر آرزو داشتی. لابد صبر کرده بودن خب من که نبودم اونجا. خوب که صبر کردی صفحه داغه رو بلند می کنی. دو تا پلاستیکه همچین به هم چسبیدن که دیگه هیچ جوری جدا نمی شن از هم. مثل تو که هیچ جوری بر نمی گردی به این دنیا. می دونی بیهوده ترین و کسل کننده ترین کار دنیا درست کردن این طور نمونه هاست.

هیچ نظری موجود نیست: