{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

....

یه خاطراتی هستن که وقتی حالت معمولیه و بهشون فکر می کنی هیچ چیز خاصی نیستن. یه بعدازظهر که با چند نفر دور هم نشسته بودین و خود به خود ذهنت یه عکس دسته جمعی ازش گرفته یا یه آهنگی که وقتی تو ماشین با یه نفر بودی داشته پخش میشده و جاده و سکوت بینتون و آهنگه همینطوری مونده تو ذهنت. بعد یه روزایی همینطور بی هوا که داری واسه خودت وول می خوری دور و بر یهو پلک می زنی و اون عکسه میاد جلو چشمت و می بردت با خودش به اون روز و بقیه جزئیات میاد به خاطرت. یا همینطور بی هوا داری واسه خودت آنلاین موزیک گوش میدی. یهو میره روی یه آهنگی که یه روزی با یه آدمی که بهت خیلی بد کرده بهش گوش میدادی. اینهمه سال به خودت گفته بودی از آدمه متنفری و بد کرده بهت و ال و بل. بعد آهنگه که میاد همه اون بدیها و گریه و غصه ها یادت میره و پرت میشی به یکی از عصرهایی که باهاش این آهنگه رو گوش میدادی. خودت از لبخند گوشه لبت غافلگیر میشی. خاطرات معمولی موندگار ترند به نظر.

هیچ نظری موجود نیست: