{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

دکتر!

یه استاد ایرانی با خانواده ش برای فرصت مطالعاتی دارن میان اینجا. با هم یه سری ایمیل بازی داشتیم که بهش یه سری اطلاعات بدم و این حرفها. چند روز پیش پرسیده بود که چیا بیاریم و چیا نیاریم. منم مفصل جواب دادم. خانمش جواب داد!!! یه سری عکس پرسنلی هم از خودشون فرستاده بودن که من رفتم فرودگاه دنبالشون راحت پیداشون کنم. اینا رو تا اینجا گفتم، خانمه یه سوالی پرسیده بود، منم گفتم اگه بخواین من انجام میدم براتون. جواب داده بود که "دکتر" می گن ما تا همین جا هم خیلی به فلانی زحمت دادیم. حالا از دیروز تا من یاد این "دکتر" میفتم نیشم تا جا داره باز میشه. هی موقعیت طنزِ که به نظرم میاد. آخرشه آدم شوهرشو دکتر صدا کنه. فکر کن مثلا تو لحظات " اینتیمسی" ! بهش بگی "دکتر" مثلا فلان یا بیسار. فرت و فرت از این موقعیت های طنز میاد دم نظرم و حال می کنم.
از ما هر چی بگی برمیاد. تحصیلکرده و نکرده هم نداره. حلا من دارم میمیرم که این دکتر جان رو از نزدیک ببینم. قول نمی دم نخندم اما :دی

هیچ نظری موجود نیست: