{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

Family meeting

آخر هفته ها ما جلسه خانوادگی اینترنتی داریم. به لطف "skype" از سه تا قاره دور هم جمع میشیم و حرف می زنیم. بعد مثلا همینطور که وب کم روشنه من لپ تاپمو میبرم آشپزخونه که در حال آشپزی هم حرف بزنیم، مامانم اتو می کنه و برادرم به کاراش میرسه. گاهی حتی من لپ تاپو می برم تو حموم با خودم و همینطور که دارم وان رو می سابم مامانم از اونور میگه که اون گوشه رو نشستی. دستور پخت غذا به هم میدیم و غیبت می کنیم و می خندیم و گریه می کنیم. گاهی هم همینطوری دوربین روشنه و کسی چیزی نمیگه و هر کی سرش به کار خودش گرمه، فقط همو میبینیم.
بعد اینطوری احساس می کنیم که هنوز دورِ همیم و خانواده داریم. بعد من یاد اون صحنه فیلم ها میفتم که دوربین یه زوم بک می کنه و پنجره های یه آپارتمان رو نشون میده که هر کی تو یه خونه سرش به یه چیزی گرمه، اما همه تنهان. بعد اینطوری میشه که همیشه تو این دیدارهای خانوادگی زر زرِ من هوا میره آخرش و حال همه رو می گیرم.
بعد اینطوریه که همه زندگی من تو دنیای مجازی میگذره. "virtual hug" و "virtual kiss" برای هم میفرستیم و مجازا زندگی میکنیم، نفس می کشیم، عاشقی می کنیم و میمیریم.

هیچ نظری موجود نیست: