{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

یاد باد آن روزگاران

وسط تمرین حل کردم با خودم گفتم موسیقی گوش بدم. همینطوری رفتم سر فولدر مهستی و یکی رو انتخاب کردم. آهنگ دوم که شروع شد پرت شدم به هفت سال پیش دم عید. تازه آلبومش دراومده بود و بچه های آتلیه صبح تا عصر تو شرکت اینو می گذاشتن. یادم افتاد که تازه دو ماه بود کارم رو عوض کرده بودم و از شرکت جدید که بزرگ بود و معروف راضی بودم. همکارام و رئیسم رو دوست داشتم. پر از انرژی بودم و دو جا کار می کردم. رابطه با تو هم بود که تو جاهای خوب خوبش بود. روزهایی که هنوز ماشین نداشتم وگاهی از شرکت که میومدم بیرون میدیدم اومدی دنبالم. چه ذوقی می کردم. از گاندی تا کریم خان که محل کار دومم بود با هم بودیم و من چه دوست داشتم که ترافیک بود و بیشتر باهم بودیم. ذوق شب عید و مسافرت دست جمعی شمال و با تو بودن و حس مثبت بودنی که داشتم. هنوز یادمه رئیسم من رو مثال میزد برای بقیه که ببینید عوض اینکه راه بره می دوه بس که انرژی داره. یادم باشه یه روزی از رئیسم بنویسم که چه مرد نازنینی بود با همه بدجنسی هایی که داشت.
یادمه که چه زندگی خوب بود و من چه همه پر از آرزو بودم و می خواستم دنیا رو فتح کنم و اون ته تهای دلم یه حس خوبی وول می خورد. هیچ دوره ای تو عمرم اینقدر بالا نبودم از لحاظ روحیه و انرژی.
بعد یادم میاد که چه گندی زدی به همه چیز . چه دنیام عوض شد و روبرو شدم با دنیای واقعی آدم بزرگ ها. خنده ها تموم شد و رفت یه جای دور که هنوزم برنگشتن. سرازیری شروع شد و اون دختر پرشور هم یه جایی جا موند و من ندیدمش دیگه.
بعد از اون روز همیشه زنی رو تو آینه میبینم که نمی شناسمش، زنی که تو ازم ساختی. زنی که دوست نداشتم باشم هیچوقت. زنی که تلخه و بدون آرزو. زنی که هنوز پیش میره اما بی لبخند و انرژی. زنی که دیگه سنگین راه میره و از دویدن هاش خبری نیست. زنی که من نیستم. هیچ فکر می کنی به اون روزها هنوز؟ کجای این دنیایی؟ تو هم یاد اون دختر قدیمی می افتی گاهی مثل من؟ داشتم چه تمرینی رو حل می کردم؟ میبینی یه آهنگ که هیچوقت هم با هم بهش گوش ندادیم منو تا کجا ها میبره. چه دورن اون روزها، اون دختری که می شناختمش.

هیچ نظری موجود نیست: