{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

اندر آداب صبحانه خوردن

کلا یکی از مهمترین دلایل من برای دوست داشتن آخر هفته همانا صبحانه است. گفته باشم از اول.
بعضی آخر هفته ها که تو کوهی و بدون شک نیمرو که زرده هاش گرد و قلمبه همون وسط باشن می چسبه. تو ماهیتابه فلزی با نون و چایی. حالا بماند که نیمرو با کچاپ خودش داستانی داره. میرسه اما به ترکوندن زرده و پخش کردنش روی بقیه داستان و نمکشو اندازه کردن که خودش یه پست سوا می طلبه. حالا اگه این نیمرو با کره درست شده باشه و یه کمی سفیده ش ته دیگ بسته باشه که میشه بهشت و ما ادراکَ که چه بهشتی.
اما میرسیم به آخر هفته هایی که تو خونه یی. همون سر صبحی که چشاتو باز می کنی قبل از اینکه واسه دورِ دوم خوابت آماده بشی یه مختصر ریویو و تصمیم گیری می کنی که چیا تو خونه موجوده و چیا نیست. بعد همچین از تصور قضیه هم نیشت باز میشه و مثل گربه یه ذره کش میدی خودت رو و میری که دور دوم خواب رو داشته باشی. بیدار که میشی اول کتری رو یه کم آب می کنی می ذاری رو گاز، بعد میری دستشویی و یه چند دور می چرخی تا جوش بیاد. نیست که کم آب ریختی زود جوش میاد. بعد بسته به حالت یا دو تا دونه هل یا یه تیکه دارچین می ندازی توش.
حالا اینجاست که میری سروقت یخچال. کره و مربا، نون و پنیر و گردو و گوجه و ریحون، نیمرو، املت و پنکک داری. ترجیحا صبحونه روزای تعطیل باید گرم باشه. از نیمرو یا املت یکی رو انتخاب می کنی. اگه تو گوجه املت یه قاشق رب بزنی داستانی میشه. یه کم نعناع خشک رو هردوتاشون که میشه خود زندگی. بعد خوب از کره و مربا هم که نمیشه گذشت. خلاصه تا تخم مرغ ها بپزن میز رو چیدی و نون ها رو تو فر نه تو مایکروفر گرم کردی. چای رو هم میریزی که یه کم خنک بشه تا اون موقع. ماهیتابه رو که میذاری وسط میز مهمونی شروع میشه. موزیک هم طبیعتا هست. همچین نم نم اول با نیمرو شروع می کنی. نصفه که شد یه قلپ چایی می خوری و همچین سر صبر یه لقمه خوشگل کره مربا درست می کنی. یه جوری که مربا همچین مساوی به همه جاش رسیده باشه. باز چایی. این وسط هم البته که سرت با گودر هم گرمه. خلاصه همینطور با خوراکی ها لاس میزنی تا تهِ همش رو بالا بیاری. بعد پا میشی میری یه چایی دیگه میریزی. ایندفعه میذاریش رو میز کنار مبل. میای لپ تاپتو برمیداری و لم میدی رو مبل. بعد دیگه تا چند ساعت تویی و گودر و تلاش های معده بیچاره برای هضم صبحانه.
بعد اینطوریه که هیچ لذتی بالاتر از خوردن یه صبحونه کامل نیست در آخر هفته ها. و ما اَدراکَ که چه خیری در آن نهفته است.

هیچ نظری موجود نیست: