من؟ من این روزها دستم به نوشتن نمیره، به خوردن، به خوابیدن، به درس خوندن، به هیچ کاری نمی ره. اگه یه زمونِ دیگه بود می گفتم من دارم پوست می ندازم اما دروغه. من دارم پوست خودم رو می کنم. من دارم خودم رو به یه چیزایی مجبور می کنم. من می خوام اینقدر خودم رو به یه چیزایی مجبور کنم تا عادت کنم بهشون، تا عادی بشن برام. من می خوام اینجا زندگی کنم پس مجبورم مثل اینجا فکر کنم تا نمیرم. من وسط دو راهی ام.
۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر