{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

سوراخ مخفی

من فکر می کنم توی این شهری که من زندگی می کنم یه سوراخ یا زیرزمین بزرگ یه جایی هست که ملت جمعه عصرا میرن توش و دوشنبه ها صبح میان بیرون. وگرنه من نمی فهمم ساعت چهار جمعه ها چطور شهر یهو مثل قبرستون میشه. به سر دل من چی میاد تو این شهر دلگیر بماند.

هیچ نظری موجود نیست: