{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

نیاز

اصلاً قول بده به روزهایی زود ، به شبهایی نزدیک ، قول بده گاهی پر بزنی به سمت من . قول بده روزی قدم بزنیم با هم روی سنگفرش یک خیابانی و دامنهای رنگی بپوشیم و بستنی بخوریم . قول بده عاشق بشویم . قول بده از معاشقه هایمان با غرور حرف بزنیم . قول بده با من بحث کنی دوباره و سعی کنی قانع شوم که خدا حواسش به ما هست . قول بده گاهی از من دلخور شوی و من برایت صغرا کبرا بچینم . قول بده خوشبخت بشویم ، زیبا باشیم ، دکترا بگیریم ، سرمان بلند باشد وقتی می رویم دفتر ایران-ایر . قول بده بلند بپریم .... .
ببین ، ببین گر از تو کنده میشوم ، و گر که تو ز من ... ببین که ریشه هایمان چه سان به هم گره ، گره ، گره ...

هیچ نظری موجود نیست: