هر شب تنهایی
ماه در دیده من
فانوسی است
که سر راه تو می آید باز
که بیایی شاید
زین ره دور و دراز
این رو نمیدونم از کجا پیدا کرده بودم یا مال کیه، اما تو یکی از تابلوهای نقاشیم کشیده بودمش.
کرم و قهوه ای بود.نمی دونم الان یهو چرا یادم اومدش.
یادم نمیاد اصلا چند وقته نقاشی رو کنار گذاشتم. حس خوبی بود. شاید باید شروع کنم دوباره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر