{#navbar-iframe {height:0px;visibility:hidden;display:none

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

تو میان ما ندانی، که چه می‌رود نهانی


نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
مده ‌ای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی، که چه می‌رود نهانی
دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد
نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی

هیچ نظری موجود نیست: